آزرده روح وبی پناه به دنبال کسی می گردم تا سرم را بر شانه هایه های پر از مهرش گذارم وتمام تنهایم را برایش بگریم وتمام نبودن هایش را فریاد کنم و بوسه ای که همه سرمای این زمستان را چونان گرمای بخشد تا بسوزاند وجودم را افسوس که راه ناهموار است افسوس که من ناتوان از حرکت باز ایستاده ام وترس از ناهمواری راه نیرویم را به نیستی می کشاند باید پیش رفت وراه سخت را نادیده گرفت باید از جان گذشت تا به مقصد رسید وانگاه لذت آن را با تمام وجود احساس کنی و به پاس قدردانی برای جای که بدان رسیده ای ارزشی قایل شوی ورای آن چیزی تا کنون می پنداشتی .انسانها می توانند عاشق شود عشق را تقدیم معشوقه خود کنند ولی آزردن معشوق در طریق عشق ورزیدنگناهی است که جبرانش بس دشوارتر از هرگناه دیگری است آری می شود عاشق شد میشود.......
نظرات شما عزیزان:
|